مات نگام کرد..یه دفعه منو رو دستاش بلند کرد ودر حالی که منو می چرخوند با خوشحالی گفت :خدایا شکرت..خبر از این بهتر نمی شد..ممنونم فرشته..
خندیدمو گفتم:بذارم زمین..وای داره سرم گیج میره..
منو گذاشت رو زمین وبا لبخند نگام کرد :پس من وهومن همزمان پدر میشیم درسته؟..
ابرومو انداختم بالا وگفتم :نه ..نی نی اونا 2 ماه زودتر به دنیا میاد..
خندید وگفت :وای خدا هم عمو میشم هم بابا..دیگه بهتر از این نمیشه..
با خنده گفتم :اره واقعا ..منم هم زن عمو میشم هم مامان..
تو چشمای هم نگاه کردیم ولبخند زدیم..زندگی هم به روی ما لبخند می زد..به روی اینده..اینده ای خوش درکنار پرهام و فرزندی که توی راه داشتم..
خدایا برای این همه خوشبختی که بهمون دادی شکرت..خدایا بزرگیتو شکر..

عشق یعنی خون دل یعنی جفا
عشق یعنی درد و دل یعنی صفا
عشق یعنی یک شهاب و یک سراب
عشق یعنی یک سلام و یک جواب
عشق یعنی یک نگاه و یک نیاز
عشق یعنی عالمی راز و نیاز